گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست تو را؟
حال من حال سگان، این چه سؤالست تو را؟
می کنم یاد تو و میروم از حال به حال
من به این حال و نپرسی که: چه حالست تو را؟
سال ها شد که خیال کمرت می بندم
هرگزم هیچ نگفتی: چه خیالست تو را؟
ای گل باغ لطافت، ز خزان ایمن باش
که هنوز اول نوروز جمالست تو را
وصف حسن تو چه گویم؟ که ز اسباب جمال
هر چه باید همه در حد کمالست تو را
نوبت کوکبه ی ماه منست، ای خورشید
بیش ازین جلوه مکن، وقت زوالست تو را
عمر بگذشت، هلالی، به امید دهنش
خود بگو: این چه تمنای محالست تو را؟
هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/68363