من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را؟ گر مرا دست دهد بوسه زنم پایش را چشم ناپاک بر آن چهره دریغست، دریغ دیده ی پاک من اولیست تماشایش را ناز می بارد از آن سرو سهی سر تا پا این چه نازست؟ بنازم قد و بالایش را خواهم از جامه ی جان خلعت آن سرو روان تا در آغوش کشم قامت رعنایش را جای او دیده ی خون بار شد، ای اشک، برو هر دم از خون دل آغشته مکن جایش را هیچ کس دل به خریداری یاری ندهد که به هم بر نزند حسن تو سودایش را زان دو لب هست تمنای هلالی سخنی کاش، گویی که بر آرند تمنایش را هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68368