دیدیم ز یاران وفادار بسی را
لیکن چو سگان تو ندیدیم کسی را
قطع هوس و ترک هوی کن، که درین راه
چندان اثری نیست هوی و هوسی را
فریاد! که فریاد کشیدیم و ندیدیم
در بادیه ی عشق تو فریادرسی را
تا از لب شیرین مگسان کام گرفتند
گیرند به از خیل ملایک مگسی را
گر از نظر افتاد رقیبت عجبی نیست
در دیده ی خود ره نتوان داد خسی را
پیش سگش این آه و فغان چیست هلالی؟
از خود مکن آزرده چنین هم نفسی را
هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/68384