به نام ایزد، میان مردمان آن تندخو با ما چه خوش باشد که ما در گوشه ای باشیم و او با ما ز بد خویی به ما جنگ و به اغیار آشتی دارد چه دارد؟ یارب! این بیگانه خوی جنگجو با ما؟ کنون خود از نکورویی چه با ما می کند هر دم؟ چه گویم تا چه خواهد کرد زان خوی نکو با ما؟ به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل ز کویت می رویم اینک، هزاران آرزو با ما اگر پهلوی ما از طعنه ی اغیار ننشینی چنین جایی نشین، باری، که باشی روبرو با ما رقیبا، گفتگوی عشق را هم درد می باید خدا را! چون تو بی دردی مکن این گفتگو با ما هلالی، در ره عشقست از هر سو غم دیگر عجب راهی که غم رو کرده است از چار سو با ما! هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68386