دارم شبی، که دوزخ از آن شب علامتست از روز من مپرس، که آن خود قیامتست یارب! ترحمی، که ز سنگ جفای چرخ ما دل شکسته ایم و زهر سو ملامتست بر آستان عشق سر ما بلند شد وین سر بلندی از قد آن سروقامتست رفتن ز کوی او کرمی بود از رقیب این هم که رفت و باز نیامد کرامتست ثابت قدم فتاده هلالی به راه عشق او را درین طریق عجب استقامتست! هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68413