جان من، الله الله! این چه تنست؟ نه تن تست، بلکه جان منست این که گل در عرق نشست و گداخت همه از انفعال آن بدنست صد سخن گفتمت، بگو سخنی کین همه از برای یک سخنست هست دشنام تلخ تو شیرین چون نباشد؟ کزان لب و دهنست یک شب از در درآ، که ماه رخت شمع بزم و چراغ انجمنست پیش روی تو شمع در فانوس هست آن مرده ای که در کفنست کشتی و سوختی هلالی را هر چه کردی به جای خویشتنست هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68420