این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست پاره های جگر سوخته ی چاک منست درد عشاق ز درمان کسی به نشود خاصه دردی، که نصیب دل غمناک منست استخوان های من از خاک درش بردارید باغ فردوس چه جای خس و خاشاک منست؟ همه کسی را به جمالش نظری هست ولی لایق چهره ی پاکش نظر پاک منست باغبان، چند کند پیش من آزادی سرو؟ سرو آزاد غلام بت چالاک منست دی شنیدم که یکی خون مسلمان می ریخت اگر اینست، همان کافر بی باک منست دوستان، گر سر درمان هلالی دارید؟ شربت زهر بیارید، که تریاک منست هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68421