گفتی: بگو که در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال تست، تو را در خیال چیست؟ جانم به لب رسید، چه پرسی ز حال من؟ چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟ بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟ از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟ گفتم: همیشه فکر وصال تو می کنم در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟ دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟ چون حل نمی شود به سخن مشکلات عشق در حیرتم که فایده ی قیل و قال چیست؟ ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68426