در مجلس اگر او نظری با دگری داشت دانند حریفان که در آن هم نظری داشت هر لاله، که با داغ دل از خاک برآمد دیدم که: ز سودای تو پر خون جگری داشت امروز سر زلف تو آشفته چرا بود؟ گویا ز پریشانی دل ها خبری داشت فریاد! که رفت از سرم آن سرو، که عمری من خاک رهش بودم و بر من گذری داشت با جام و قدح عزم چمن کرد، چو نرگس هر کس که درین روز به کف سیم و زری داشت زین مرحله آهنگ عدم کرد هلالی مانند غریبی، که هوای سفری داشت هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68434