دل به امید کرم دادم و دیدم ستمت چه ستم ها که ندیدم به امید کرمت؟ دارم آن سر که به خاک قدمت سر بنهم غیر ازینم هوسی نیست، به خاک قدمت تویی آن پادشه مملکت حسن، که نیست حشمت و خیل بتان در خور خیل و حشمت لطف تو کم ز کم و جور تو بیش از بیشست می کنم شکر و ندارم گله از بیش و کمت عاشق دل شده را موج غم از سر بگذشت دست او گیر، که افتاده به دریای غمت رقم از مشک زدی بر رخش، ای کاتب صنع آفرین بر تو و بر خامه ی مشکین رقمت! دفتر شرح غمت رفت، هلالی، همه جا گر چه صد ره ببریدیم زبان قلمت هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68439