می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد من باشم و او باشد و اغیار نباشد آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت کان جا ز رقیبان تو آثار نباشد هر جا حبیبست به پهلوی رقیبست در باغ جهان یک گل بی خار نباشد بر من که گرفتار توام رحم مفرمای رحمست بر آن کس که گرفتار نباشد ما خانه خرابیم و نداریم پناهی ویرانه ی ما را در و دیوار نباشد تقصیر و فارسم رقیبست، عجب نیست هرگز سگ دیوانه وفادار نباشد بی یار به عالم نتوان بود، هلالی عالم به چه کار آید اگر یار نباشد؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68468