عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
پری کجا روش آدمی گری داند؟
دلم بعشوه ربود اول و ندانستم
که آخر اینهمه شوخی و دلبری داند
بعاشقان ستم دوست عین مصلحتست
که شاه مصلحت کار لشکری داند
حدیث لعل خود از چشم درفشانم پرس
که قد گوهر سیراب گوهری داند
بناز گفت: هلالی کمینه بنده ماست
زهی سعادت! اگر بنده پروری داند
هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/68489