اگر نه از گل نو رسته بوی یار آید هوای باغ و تماشای گل چه کار آید؟ بهار میرسد، آهنگ باغ کن، زان پیش که رفته باشی و بار دگر بهار آید ز باده سرخوشی خود، زمان زمان، نو کن چنان مکن که: رود مستی و خمار آید فتاد کشتی عمرم بموج خیر فراق امید نیست کزین ورطه بر کنار آید هزار عاشق دلخسته خاک راه تو باد ولی مباد که بر دامنت غبار آید جدا ز لعل تو هر قطره ای ز آب حیات مرا بدیده چو پیکان آبدار آید چو بار نیست برین آستان هلالی را ازین چه سود که روزی هزار بار آید؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68513