آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال کاش می بود من دلشده را بال و پرش! گر چه امروز مرا کشت و نیامد بسرم کاش فردا بسر خاک من افتد گذرش! در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند زود باشد که بیایی و نیابی اثرش هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68557