من نه آنم که دل خویش مشوش دارم هر کجا ناخوشییی هست باو خوش دارم گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند پاره سازم دل پر خون و بر آتش دارم چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟ الله، الله! چه دل زار بلا کش دارم! تا ترا صفحه دل ساده شد از نقش وفا ورق چهره بخوناب منقش دارم از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع که دل آشفته آن زلف مشوش دارم هلالی جغتایی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68593