چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه بنشین، که من از دست تو امروز هلاکم شادیم بخاک قدمت، همچو هلالی نه بر سر گورم قدم، از ناز، که خاکم هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68607