جان من، جان و دل خویش نثار تو کنم بود و نابود همه در سر کار تو کنم تا دگر دور نیفتد ز رخت مردم چشم خواهمش بر کنم و خال عذار تو کنم همچو سگ با تو سراسیمه ام، ای طرفه غزال می روم در هوس آنکه: شکار تو کنم ای گل تازه، که دیر آمده ای پیش نظر، زود مگذر، که تماشای بهار تو کنم ماه من، سوی هلالی بگذر از سر مهر سرمه دیده گریان ز غبار تو کنم هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68617