هر خوبییی، که از همه خوبان شنیده ایم امروز در شمایل خوب تو دیده ایم مشکل حکایتیست، که از ماجرای عشق حرفی نگفته ایم و سخن ها شنیده ایم ما را براه عشق تو آرام و خواب نیست از بیخودیست گر نفسی آرمیده ایم هر کس گرفت کام دل از میوه نشاط ما خود ز باغ عشق گلی هم نچیده ایم رندیم و می کشیم و همینست کار ما عمری سبوی مجلس رندان کشیده ایم جایی رسیده ایم که از خود گذشته ایم از خود گذشته ایم و بجایی رسیده ایم هرگز بجانب مه نو راست ننگریم کز شوق ابرویت چو هلالی خمیده ایم هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68637