ای سگ آن سر کو، ما و تو یاران همیم خاک پاییم، بهر جا که روی در قدمیم یار ما نیست ستمگار و جفا پیشه، ولی ما ز بخت بد خود قابل جور و ستمیم هیچ کس نیست، که او را بجهان نیست غمی ما که بی قید جهانیم، گرفتار غمیم بیش و کم هر چه بما میرسد از غیب نکوست تو مپندار که: ما در طلب بیش و کمیم آمدیم از عدم، از ما اگرت هست ملال باز ما را بنگر: ساکن کوی عدمیم از در خویش مران، همچو هلالی، ما را حرمتی دار، که ما ساکن بیت الحرمیم هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68641