خوش آنکه در همه روی زمین تو باشی و من! بجز من و تو نباشد، همین تو باشی و من بهار میرسد، آیا بود که در چمنی نشسته پای گل و یاسمین تو باشی و من؟ شدی بباغ، که آنجا خوشست مجلس می بلی خوشست، اگر همنشین تو باشی و من مخوان بجلوه گه ناز خود رقیبان را همین بسست که، ای نازنین، تو باشی و من خوشست هم سفری با تو، خاصه آن وقتی که گر بروم روم، یا بچین، تو باشی و من بهار آمد و کشت این هوس ز شوق مرا که: بر کنار گل و یاسمین تو باشی و من مگو که: عمر هلالی گذشت با دگران ازین چه باک، اگر بعد ازین تو باشی و من؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68673