خاکم بره پیک حریم حرم او باشد که بجایی برسم در قدم او بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید تا کم نشود راحت درد و الم او زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید خوش نیست که بر غیر من آید ستم او می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست کز جان و دلم دود برآورد غم او داریم امید کرم از یار، ولیکن دیدیم ستمها و امید کرم او از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم گویا دم جان پرور عیسیست دم او گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68688