دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسیده آن ماهرو که با من شبها بروز کردی رفتست و در فراقش روزم بشب رسیده کی باشد آنکه: بینم از دولت وصالش اندوه و درد رفته، عیش و طرب رسیده؟ مشکل که در قیامت بینند اهل دوزخ آنها که بر تو از من از تاب و تب رسیده غیر از طلب، هلالی، کاری مکن درین ره هرکس رسیده جایی، بعد از طلب رسیده هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68718