ای که بخون مردمان چشم سیاه کرده ای کشته شدست عالمی، تا تو نگاه کرده ای دست برخ نهاده ای، بهر حجاب از حیا پنجه آفتاب را برقع ماه کرده ای پادشهی و ملک دل هست خراب ظلم تو زانکه بلا و فتنه را خیل و سپاه کرده ای آخر عمر بر رخم داغ جفا کشیده ای پیر سفید موی را نامه سیاه کرده ای دوش، هلالی، این همه برق نبود بر فلک باز مگر ز سوز دل ناله و آه کرده ای؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68729