کشیده ای می و بالای منظر آمده ای تو آفتابی و امروز خوش بر آمده ای چو گل، بروی عرق کرده، میرسی از راه بیا، بیا، که عجب تازه و تر آمده ای! بیا، که خیزم و از شوق در برت گیرم که نخل باغ جهانی و در بر آمده ای سرآمدند بخوبی همه بتان، لیکن تو نور چشمی و از جمله بر سر آمده ای چه لطف آمدن و رفتنت خوشست! ای یار که رفته ای و زهر بار خوشتر آمده ای بخنده شکرین و عبارت شیرین هزار بار به از شیر و شکر آمده ای ز پرتو تو هلالی کنون رسد بکمال که آفتابی و خوش در برابر آمده ای هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68730