ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی ز خواب ناز چشمت اندکی بیدار بایستی بجرم آنکه در دور جمالت روی گل دیدم بجای هر مژه در چشم من صد خار بایستی جفاهای مرا گفتی: چه مقدار آرزو داری؟ بمقداری که خود گفتی، باین مقدار بایستی بصد حسرت هلالی مرد و یار از درد او فارغ طبیب دردمندان را غم بیمار بایستی هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68736