شب فراق ز صبحم خبر چه می پرسی؟ چو روز من سیهست، از سحر چه پرسی؟ رسید جان بلب، ای یار مهربان، برخیز گذشت کار ز پرسش، دگر چه می پرسی؟ مپرس: کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟ مرا که نیست سر، از دردسر چه می پرسی؟ ز واقعات ره عشق جمله با خبرم درین طریق ز من پرس هر چه می پرسی بکوی دوست، هلالی، ز راه کعبه مپرس تو ساکن حرمی، از سفر چه می پرسی؟ هلالی جغتایی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68750