مبارکی و سعادت نمود روی بشاه از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست موافقان را شادی فزای و انده کاه بشهریاری و شاهی تمام نسبت او زهر دو روی نسب شهریار و زادۀ شاه نه پادشاه چنو بیند از فراز و نشیب نه شهریار چنو یابد از سپید و سیاه ز دیبه سلب باد روز در پوشد کجا ز غیبه بود تارو پود آن دیباه کلاه ملک ز شاهان بتیغ بستاند خزانه شان گه بخشش تهی کند بکلاه ببزم ورزم ببینی که او چه خواهد کرد ببدره های زر سرخ و قلبهای سیاه پسر بود بحقیقت پناه و پشت پدر چه خوب تر بجهان مر تر از پشت و پناه ؟ هر آنچه خواستی و جستی از خدای بزرگ بیافتی و بداری ، دگر بجوی و بخواه چو گل بخند و بیفروز ، زان جهت که هنوز بباغ بخت تو نشکفت یک گل از پنجاه ازرقی هروی : قصاید : شمارهٔ ۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69346