از زین‌ دین عراق و خراسان مزین است این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است حاجت نیایدش به‌ دلیلی و حاجتی کاقبال او شناخته چون روز روشن است بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ کاورا ز مهر و ماه‌ گریبان و دامن است با دوستان گنبد دوار هست دوست با دشمنانش کوکب سَیّار دشمن است از خصم ایمن است‌ که پشت و پناه او شاهنشه سپه‌شکنِ دشمن افکن است آتش ز بیم آنکه بسوزد ز خشم او ترسیده و گریخته در سنگ و آهن است از بهر مهر و خدمت او کهترانش را تن عاشق روان و روان عاشق تن است شعری که من به حضرت او عرضه کرده‌ام در شرق و غرب تا به‌ قیامت مدون است من‌ گفتم آنکه بر دل او بود گاه مدح او نیز آن کند که در اندیشهٔ من است کارش به کام باد و جهانش مدام باد زیرا که عالمی به جما‌لش مزین است امیر معزی : قصاید : شمارهٔ ۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69537