صنم من پسری لاله رخ و سیمبرست سخت زیبا صنم و سخت به آیین پسرست من و او هر دو به نام ایزد روزافزونیم هر زمان عشق من و خوبی او بیشترست سروجویان و قمرخواهان بسیار شدند که به بالا و به‌ رخسار چو سرو و قمرست خلقش از حور و پری باز ندانند همی راست گویی پری‌اش مادر و حورش پدرست با کمان و کمرست آن صنم او رغم مرا تا بدان است‌ که پشتم چوکمان و کمرست بت من برد بدو نرگس جادو دل من وز تف و تاب دلم زلف و لبش در خطرست گر بترسد ز دلم زلف و لب او نه عجب زانکه در زلف و لب او همه مشک و شکرست خوبرویان و ظریفان و بتان بسیارند لیکن او را صفتی دیگر و حالی دگرست میر خوبان سپاه است وز خوبی وُ خرد درخور خدمت درگاه شه دادگرست شاه اسلام ملکشاه که در شاهی و ملک عزم او قاعدهٔ نصرت و فتح و ظفرست امیر معزی : قصاید : قصاید : شمارهٔ ۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69546