خدایگان جهانی و شاه با فرهنگ به عدل چون عمری و به هوش چون هوشنگ نه‌ای بهار و بهاری چو کرد خواهی بزم نه‌ای هژیر و هژیری چو کرد خواهی چنگ خدنگ فخرکند بر درخت صندل و عود از آن قبل ‌که بود تیر تو ز چوب خدنگ پلنگ، کِبر کند سال و ماه بر دد و دام از آن قبل ‌که جناغت بود ز چرم پلنگ حسام تو ز تن دشمنان رباید جان پیام تو ز دل دوستان زداید زنگ هرآنگهی‌که تو آهنگ تیغ تیزکنی اجل به جان بداندیش تو کند آهنگ شهنشها ملکا خسروا خداوندا تویی نتیجهٔ اقبال و مایهٔ فرهنگ درخت و باغ تو گردد میان مجلس تو جو نوبهار به بوی و چو آفتاب به رنگ ز بس بدایع نقش و نگار گوناگون بهار خانهٔ چین است و صورت ارژنگ بدین درخت و بدین باغ شادمانی کن همی شنو به‌سعادت خروش بربط و چنگ فرشتگان خدا از فلک همی‌گویند خجسته باد تو را میهمانی سرهنگ همیشه باد تو را در سرور بزم شتاب همیبثبه باد تو را بر سریر ملک درنگ چنین و بهتر از این باش با هزاران سال جهان‌ گشاده به تیغ و قدح‌ گرفته به‌ چنگ امیر معزی : قصاید : شمارهٔ ۲۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69751