ز عشق لاف تو ای پیر فوطه پوش خطاست که عشق و فوطه و پیری بهم نیاید راست تو را که هست دو عارض سپید و جامه‌ کبود دلت سیاه و رخت زرد و اشک سرخ چراست تو را به عشق همه راستگوی نشناسند و گرچه بر تو اثرهای عاشقی پیداست مگر که بشکنی از بهر عشق توبه و نذر که نذر و توبه شکستن ز بهر عشق رواست سخن ز رَحل مگوی و ز رَطل ‌گوی سخن که عاشقی و به ‌دست تو رطل باده سزاست امیر معزی : غزلیات : شمارهٔ ۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69953