اگر یگانه شوی با تو دل یگانه‌کنم زعشق و مهر دگر دلبران‌کرانه کنم وگر جفا کنی و بگذری ز راه وفا دو دیده تیر جفای تو را نشانه کنم رمیده کرد زمن گردش زمانه تو را بدین سبب گله ازگردش زمانه کنم سیاه خال تو دانه است و تیره زلف تو دام به دام بسته شوم ‌گر طمع به دانه کنم به مجلسی که رفیقان نگاه دارندت به چشم با تو سخن‌ گویم و بهانه کنم چو ننگرند رفیقان نگه کنم سوی تو چو بنگرند نگه سوی آستانه‌کنم اگر چو مرغ برآرم زآرزوی تو پر همه به کوی سرای تو آشیانه کنم امیر معزی : غزلیات : شمارهٔ ۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69984