ختنی‌وار رخ خوب بیاراسته‌ای چگلی‌وار سر زلف بپیراسته‌ای این همه صنعت و آرایش و پیرایش چیست گرنه آشوب و بلای دل من خواسته‌ای باغبانی ز که آموخته‌ای جان پدر که سمن برگ به شمشاد بیاراسته‌ای گر بود خواسته و عمر گرانمایه و خوش خوشتر از عمر گرانمایه و از خواسته‌ای همه قصد تو به تاراج دل و جان من است بامدادان مگر از خانه مرا خواسته‌ای امیر معزی : غزلیات : شمارهٔ ۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/69998