گذشت بر سرم از دست دل قیامت ها کشیدم از کس و ناکس بسی ملامت ها علم شدم به علامات عشق در عالم بلی به روز قیامت بود علامت ها غلام عشقم و الحمدلله از سر صدق بر آستان وفا کرده ام اقامت ها محبت است و ارادت نه جبر و نه تکلیف ز دل به رغبت خاطر کشم غرامت ها مرا به زهد و صلاح و وَرَع مکن دعوت بلای عشق به است از چنین سلامت ها همین نه بس که نبایست خوردنم باری ز عمر رفته چو افسردگان ندامت ها نزاریا ز زمان گذشته بیش ملاف بر اولیا نتوان بست از این کرامت ها به صور عشق فرو دم دمی چو زنده دلان که در زمانه برانگیختی قیامت ها حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70285