دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود تا به جاوید بماناد ولی در درکات حق تعالی به کرم باز به ما در نگرید وز سرِ مرحمت از دستِ بلا داد نجات آن کشیدیم ز ایّام که گر شرح دهیم نیست ممکن که مهندس کند ادراکِ صفات چون دگر بی قدمان دست به هرکس نزدیم عهدِ محکم نشکستیم و نمودیم ثبات کارِ ما با نفسِ باز پسین آمده بود همه دل ها بنهادیم ضرورت به ممات خطِّ تسلیم بدادیم و طمع ببریدیم بارِ دیگر ملک الموت بدل کرد برات اگرت سیم و زری نیست نزاری به نثار سر به شکرانه در انداز و بده جان به زکات هرکسی را طمعی هست ولیکن ما را چه به از دوست که آرند ز غربت سوغات حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70324