ای من غلام آنکه غلام غلام توست در آرزوی جرعه ی جام مدام توست جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر گر راست بشنوند زمن عکس جام توست بر مقدم تو گر برود گو برو سرم سرهای گرد نان جهان زیر گام توست گر شد دل رمیده ی من رام عشق تو نبود عجب که توسن افلاک رام توست هرگز نه ممکن است که خواهد خلاص یافت هر دل که قید سلسله ی همچو دام توست جایی دگر کدام و پناهی دگر کجا اینش نه بس که در حرم اهتمام توست گر بگذرد نزاری بر یاد خاطرت او را تمام اگر چه که او ناتمام توست حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70429