بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست می خواهمش به حلق در آویخته ز دار نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست از قهستان شده به خراسان زمان زمان آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70506