چون جزو نیست ای همه پس چیست گر همه اوست پس همه کس کیست برو و جان بدو سپار و بمان ورنه بی او چه گونه خواهی زیست هر چه او نیست نقدِ وقت همه انتظارِ پریرو وعدۀ دی ست عالمِ آفرینشِ مخلوق منزلِ جنّ و انس و دیو و پری ست ما در آن عالمیم مستغرق کز دو عالم منزّه است و بری ست واحدِ مطلق است و هر چه جزو همه دیگر منافقی و دوئی ست وَحدهُ لاشریکَ له گفتند پس موحّد چه کارۀ ثنوی ست علّتِ علمِ تست عادتِ تو ورنه چندین حجاب و شبهت چیست بت پرستی و بت گری یارا چیست دیگر همه منی و توئی ست توبه زاری مبین نزاری را دل و پشتش به حبِ آل قوی ست آن که [او] بی حجاب می گوید اعتقادش به اهلِ بیتِ نبی ست پادشاه است بر ممالکِ فضل زان که مملوکِ خاندانِ علی ست حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70524