مرا چه غم که مرا سرزنش کنند و ملامت که من معاینه دیدم جمال روز قیامت اگر تو نیز طلب گار آن شوی که ببینی ز بود خود به در آیی کفایت است و کرامت نه در میان بلایی که بر کنار ، پس این جا مکن به هرزه طمع در بلای عشق سلامت امید منقطع از وصل دوست شرط نباشد بر آستان رجا از لوازم است اقامت نثار کردن جان خود ضرورت است و فریضه اگر به موجب شکرانه ور بود به غرامت نزاریا نکنی التفات اگر چه شده ستی میان خلق فضیحت به صد هزار علامت تو را چو غایت مطلوب حاصل است و معین به صرف کردن عمرت در این بلا چه ندامت حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70595