گر بیایی به سر چشمه ی حیوان برمت پای کوبان به تماشا گه رضوان برمت شرط آن است ولیکن که هم از گام نخست دست بر دست رضا با سر پیمان برمت چشم بر هم نه و بر بند زبان از سر صدق جان به شکرانه بده تا بر جانان برمت آرزومند وصالی و به غایت محروم به من آ تا به در از ورطه ی هجران برمت بارکش مور صفت باد چه می پیمایی گر بیایی به سر تخت سلیمان برمت جبرئیلم نه من و نه تو رسولی اما رخت بر تخت گه سدره نشینان برمت زهره داری که بیندیشی و رخصت یابی گر نه من بر سر گنجینه ی سلطان برمت گر سر بندگی آل محمّد داری تا بیاموزمت اول بر سلمان برمت ور تمنای مقیمان سماوات کنی بی نزاری چو بیایی بر ایشان برمت حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70599