چه می کنم ز دلی کو ز یار برگردد روا بود که چنان دل ز دیده در گردد مرا نباشد از آن دل که گر به جان آید ز جورِ دوست بنالد ز عهد برگردد دلم ز پایِ تو ای دوست بر نتابد سر اگر ز دستِ تو در پایِ غم به سر گردد نگردد از تو دلم گر به خونش گردانی مگر ز دیده فرو گردد از تو گر گردد دلِ [مرا] دلِ آن کی بود معاذالله که با تو گر جگرش خون کنی دگر گردد نزاریا سخنت تازه دار و کاغذ و کلک که خود حدیثِ تو اندر جهان سمر گردد حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70639