هرکه را درد عشق داغ نکرد نبوَد مرد اگرچه باشد مرد مردِ مرد آن گهی ببوَد که عشق از وجودش همی برآرد گرد عشق با سوز و درد می آید [پیش] با جوش و بوش و بردابرد هیچ افسرده را نباشد سوز هیچ آسوده را نباشد درد سوزناکان به دوست مشغولند نه چو افسردگان به خواب و به خورد متناسب نکرد هیچ بصیر نفس سوزناک با دم سرد عشق و معشوق و عاشق صادق هر سه چون جمع گشت باشد فرد عقل پوشیده بُد نزاری را عشقش از پرده با میان آورد حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70679