ساربان هشیار و اشتر زیر محمل مست شد کاروانی چون شتر منزل به منزل مست شد نه غلط کردم که زیر دست و پایش هر کجا برگذشت از خاصیت هم آب و هم گل مست شد کیست آن خورشید در ابر عماری می به دست کآفتاب از رشک آن شکل و شمایل مست شد چاک زد چون دامن گل پرده اهل صلاح کز خمار نرگسش هشیار و عاقل مست شد بوی لیلی می کند آشفته مغز اصحاب را عیب نتوان کرد اگر مجنون بی دل مست شد از نسیم چین زلفش می شود بی هوش و عقل راست چون دیوانه کز بوی سلاسل مست شد بر نزاری گر کند آشفته رایی عیب نیست بی دلی بر بوی گل همچون عنادل مست شد حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۵۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70742