این حوریان مگر ز سماوات می‌رسند یا خود ز خیل خانۀ جنّات می‌رسند گویی مگر گریخته‌اند از بهشتِ عدن مستعجلان ز بهرِ ملاقات می‌رسند یا از برای طوف به دنیا درآمدند یا از پیِ وفورِ مهمّات می‌رسند نی‌نی قرینه‌ای دگرست این سئوال را مهمانِ ما ز محضِ کرامات می‌رسند بسیار برده‌ایم به حاجت نیازِ خویش بر موجبِ قبولِ مناجات می‌رسند ما خود به حقِّ خود برسیدیم و لا محال با حقِّ خود به وجهِ مکافات می‌رسند هر قوم را که می‌گذرانند ازین مقام قومی دگر ز عالمِ طامات می‌رسند آری چنین بود که بدایات دورها با سر برند چون به نهایات می‌رسند اوّل ز لااله به ألّا الله آمدند از نفی بگذرند و به اثبات می‌رسند ماییم و پیرِ خویش و خراباتِ عاشقان هم عارفان به سرِّ خرابات می‌‌رسند آن‌ها که در بدایتِ فطرت بمرده‌اند مشکل به زندگی‌ِ قیامات می‌رسند نی مشکلاتِ سرّ و علن می‌کنند حلّ نی در رموزِ بحثِ مقالات می‌رسند در ذاتِ دوست محو شو آخر نزاریا هم ذاتِ کامل‌اند که در ذات می‌رسند حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۵۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70780