مجاوران صوامع مگر نمی دانند که ساکنان خرابات عشق مردانند قلم به حرف خطا می کشند در قومی که بر جریده محصول حاصل ایشانند بهشت و دوزخ ایشان حضور و غیبت اوست اگر نه غافل از اینند و فارغ از آنند رحیق و کوثر و حور و قصور و طوبی را به یک نظر بدهند و غنیمتی دانند چه حاجت آتش دوزخ که خویشتن از دوست به اختیار بسوزند اگر جدا مانند مجاهدان مترصد نشسته اند که جان فدای دوست چو فرمان دهد برافشانند فغان ز قصه زرّاقیان زهد فروش جهود باشم ار آن کافران مسلمانند برون نه از حد هستی و از وجود قدم که بازماندگان خویشتن پرستانند نزاریا بده انصاف خود چه می دانی که گر تو خود بدهی ورنه از تو بستانند حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۵۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70789