به جفت چشم تو در جهان و ابرو طاق که نیست مثل تو در گردش همه آفاق نظر به روی تو کردن کراست طاقت آن مثال دیده ی خفاش و پرتو اشراق توراست با همه حسن و جمال و غنج و دلال هزار بار شرف بر فرشته در اخلاق حلاوت شکر وشهد و لذت لب تو بسی لطیف تر و خوش تر این از آن به مذاق صفات حسن تو نتوان به صد زبان کردن پیاده وقت گرو کی رسد به گرد براق تو بنده پرور مسکین نواز و خوب سیَر مرا نه سابقه ی خدمتی به استحقاق عنایت تو چو در حق بنده می بینند ز رشک لرزه ی غیرت فتاده بر عشاق حسد برند که این منزلت نه در خور توست نصیب بنده چنین کرد واهب الارزاق فسرده را چه خبر زان که من به آتش عشق بسوختم ز چه از بس تغلب اشواق به رغم مدعیان کز وصال در حسدند مرا خدا برهاند از عذاب روز فراق سر نیاز من و خاک آستانه ی تو چه باک اگر غرضی می کنند اهل نفاق نظر دریغ نداری که لطف شامل توست دوای درد نزاری به مرهم اشفاق حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۷۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70968