تویی که بر تو نباشد مرا نظیر و بدل منم که از تو نگردم جدا به تیغِ اجل بیا که در همه عالم به مهربانیِ ما کسی دو عاشقِ صادق دگر نبیند بَل که خود ز شفقتِ ما تا هزار سالِ دگر میانِ خلقِ جهان عاشقان زنند مثل هنوز رویِ تو نادیده آشنا بودیم تو خود حواله ی ما بوده ای به حکمِ ازل به چشمِ عشقِ دلت برگزیده ایم نخست به مهرِ جانِ خودت پروریده ایم اوّل امید و بیمِ من از دوزخ و بهشت تویی وگر نه آن چه خطر دارد این یکی چه محل بهشتِ جانِ نزاری تویی و خوش تر از آن نیافرید بهشتی خدای عّزَوجَلّ حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۷۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/70995