ای دلِ شوریده سرِ بُل فضول بیش مرو در پیِ ردّ و قبول پای برون می نهی از حّدِ خویش دست مزن رقص مکن بی اصول ساکن و آهسته و تن دار باش زود نگردد متغیّر ملول خانه ی اوباش تهی کن که شاه بی خبر آید کند آن جا نزول پس روِ هادی شو لا حول کن تا نروی بیش ز دنبالِ غول دعویِ تصدیق و قبولِ مجاز زان طرفِ رود چه حاجت به پول چیست وفاداری و فرمان بری بر سخنِ دوست نجستن عدول غایب و در دوست شدن محو چیست هم چو نزاری شده از خود ملول رمزِ نزاری همه دیوانگی ست نیست به ادراکِ قیاسِ جهول حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۷۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71019