یک تار موی از آن سر زلفین پر فتن ارزد هزار جان گرامی به نزد من سهل است گر سرم برود در پی وفا نازک دل التفات نماید به جان و تن ما را نه برگ غنچه و نه صبر عندلیب کردیم از انتظار چو گل پاره پیرهن محبوب در حجاب و رقیب ایستاده پیش گل در کنار نغز بود خار در چمن لعل مذاب در کف و در عدن به بحر نقد بهشت عدن به از نسیه ی عدن استاده ایم بندگی نقد وقت را آزادگان به نسیه نباشند مرتهن ای محتسب به هرزه در و بام ما مکاو وی مفتعل به خیره بن و بیخ خود مکن ما آشکار توبه شکستیم و تو نهان با ماه کلاه گوشه ی دولت فرو فکن ما را به احتساب تو آخر چه حاجت است کم نیست افتعال رقیب از صد اهرمن آنک سیه دلی به دو رویی هزار سر و آنک سبک سری به گرانی هزار من زاری نزاریا که خلاصت به فضل حق ممکن بود دگر ز رقیبان به هیچ فن حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۹۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71197