مبارک است ملاقات دوستان کردن به روی هم دم خود بامداد می خوردن شراب بستدن و بی مکاس نوشیدن نه عذر و دفع و فریب و بهانه آوردن ز روزگار برآسودن و نه خود ز کسی نه نیز هیچ کس از خویشتن بیازدن نیاز کردن و پوزش نمودن از سر شوق طرب نمودن و فرش نشاط گستردن غذای روح به احکام عشق و مهر و می است خوش است جان به می و مهر دوست پروردن برون شدن ز خودیِ خود از ره تسلیم به مقتدای به حق لازم است بسپردن سر نیاز چو آدم به عذر و عجز بنه که چون بلیس تکبر خطا بود کردن نزاریا سر تسلیم نه به حکم قضا که معتقد به کمند رضا دهد گردن ز روی آینه ی خاطرت به صیقل می علی الضروره بباید غبار بستردن حکیم نزاری : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۹۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71205